خواهرم هموطنم ...
روی سخنم با توست که از پوشش اسلامی خود غفلت کرده ای با تو کهفرمان خدایت را نادیده گرفته ای با تو که چادرت را کنار گذاشته ای
روسریت را بالا برده ای و مو هایت را نمایان کردهای ،جوراب
نازک پوشده ایو یا کفس صدا دار به پا کرده ای و یا ...
ایا میدانی که فطرت خدادای خود را سرکوب کرده ای ،ایا میدانی که فرمان
افریدگارت را زیر پا گذاشته ای ایا میدانی مه به تمدن ملی خود پیت
کرده ای ،ایا میدانی که پرچم اسلام را به زمین گذاشته ای و به لباس بیگانگان
در امده ای و زمینه یسلطه ی فرهنگی بیگانه و به یغما رفتن کشورت
را فراهم نموده و به لطافت و زیبایی جذابیت خود را از بین خواهی برد
و بنیان خانواده را سست و بیماری های جسمی و روانی و زیادی را برای
خود و دیگران ایجاد کردی و شخصیت خود را با چشم های هوس الود
و هرزه و مسخره گرفته ای و به رسالت تاریخی زن در طول تاریخ
خیانت کرده ای پس بیدار شو از اصالت خویش باز گرد و پوشش خود
را کامل نما و از فوائد حجاب ،خود و امعه ات را بهره مند گردان
من الله التوفیق
|
آفرینش زن از هنگامی که خداوند مشغول خلق کردن زن بود، شش روز میگذشت.. فرشته ای ظاهر شد و عرض کرد:چرا این همه وقت صرف این یکی می فرمایید خداوند پاسخ داد:دستور کار او را دیده ای ؟ او باید کاملا" قابل شستشو باشد، اما پلاستیکی نباشد. باید دویست قطعه متحرک داشته باشد، که همگی قابل جایگزینی باشند باید بتواند با خوردن قهوه تلخ بدون شکر و غذای شب مانده کار کند باید دامنی داشته باشد که همزمان دو بچه را در خودش جا دهد و وقتی از جایش بلند شد ناپدید شود. بوسه ای داشته باشد که بتواند همه دردها را، از زانوی خراشیده گرفته تا قلب شکسته، درمان کند. و شش جفت دست داشته باشد. فرشته از شنیدن این همه مبهوت شد. گفت:شش جفت دست ؟ امکان ندارد؟ خداوند پاسخ داد:فقط دست ها نیستند. مادرها باید سه جفت چشم هم داشته باشند. -این ترتیب، این می شود یک الگوی متعارف برای آنها. خداوند سری تکان داد و فرمود:بله. یک جفت برای وقتی که از بچه هایش، می پرسد که چه کار می کنید از پشت در بسته هم بتواند ببیندشان. یک جفت باید پشت سرش داشته باشد که آنچه را لازم است بفهمد!! و جفت سوم همین جا روی صورتش است، که وقتی به بچه خطاکارش نگاه کند بتواند بدون کلام به او بگوید او را می فهمد و دوستش دارد. فرشته سعی کرد جلوی خدا را بگیرد. این همه کار برای یک روز خیلی زیاد است. باشد فردا تمامش بفرمایید خداوند فرمود:نمی شود!! چیزی نمانده تا کار خلق این مخلوقی را که این همه به من نزدیک است، تمام کنم. از این پس می تواند هنگام بیماری، خودش را درمان کند، یک خانواده را با یک قرص نان سیر کند و یک بچه پنج سال را وادار کند دوش بگیرد. فرشته نزدیک شد و به زن دست زد. اما ای خداوند، او را خیلی نرم آفریدی . اما او را سخت هم آفریده ام تصورش را هم نمی توانی بکنی بله نرم است که تا چه حد میتواند تحمل کند و زحمت بکشد . فرشته پرسید:فکر هم می تواند بکند ؟ خداوندپاسخ داد:نه تنها فکر می کند، بلکه قوه استدلال و مذاکره هم دارد . آن گاه فرشته متوجه چیزی شد و به گونه زن دست زد. ای وای، مثل اینکه این نمونه نشتی دارد. به شما گفتم که در این یکی زیادی مواد مصرف کرده اید. خداوند مخالفت کرد:آن که نشتی نیست، اشک است. فرشته پرسید:اشک دیگر چیست ؟ خداوند گفت: اشک وسیله ای است برای ابراز شادی، اندوه، درد، نا امیدی، تنهایی، سوگ و غرورش، فرشته متاثر شد. شما نابغه اید ای خداوند، شما فکر همه چیز را کرده اید واقعا" حیرت انگیزند. زن ها قدرتی دارند که مردان را متحیر میکنند. همواره بچه ها را به دندان می کشند. سختی ها را بهتر تحمل میکنند. بار زندگی را به دوش می کشند، ولی شادی، عشق و لذت به فضای خانه می پراکنند. وقتی می خواهند جیغ بزنند، با لبخند می زنند. وقتی می خواهند گریه کنند آواز می خوانند. وقتی خوشحالند گریه می کنند. و وقتی عصبانی اند می خندند. برای آنچه باور دارند می جنگند. در مقابل بی عدالتی می ایستند. وقتی مطمئن اند راه حل دیگری وجود دارد، نه نمی پذیرند. بدون کفش نو سر می کنند،که بچه هایشان کفش نو داشته باشند. برای همراهی یک دوست مضطرب، با او به دکتر می روند. بدون قید و شرط دوست می دارند. وقتی بچه هایشان به موفقیتی دست پیدا می کنند گریه می کنند و وقتی دوستانشان پاداش می گیرند، میخندند. در مرگ یک دوست، دل شان می شکند. در از دست دادن یکی از اعضای خانواده اندوهگین می شوند ، با اینحال وقتی می بینند همه از پا افتاده اند، قوی، پابرجا می مانند. آنها می رانند، می پرند، راه می روند، می دوند که نشانتان بدهند چه قدرر برایشان مهم هستید. قلب زن است که جهان را به چرخش در می آورد زنها در هر اندازه و رنگ و شکلی موجودند می دانندکه با بغل کردن و هر دل شکسته ای را التیام بخشد بوسیدن می تواند کار زن ها بیش از بچه به دنیا آوردن است، آنها شادی و امید به ارمغان می آورند. آنها شفقت و فکر نو می بخشند زن ها چیزهای زیادی برای گفتن و برای بخشیدن دارند خداوند گفت:این مخلوق عظیم فقط یک عیب دارد فرشته پرسید:چه عیبی ؟ خداوند گفت:قدر خودش را نمی داند
|
سلام
مایلم بحثی را در ارتباط با احترام به پدر و مادر آغاز کنم و در ادامه به بررسی آیات و روایات مختلف در این رابطه بپردازیم. اگه دوستان مطلبی در این رابطه یا حتی "عاق والدین" دارن به اشتراک بگذارن.
اول از همه احترام به پدر و مادر از دیدگاه قرآن:
پدر و مادر به عنوان دو انسان فداکار و زحمتکش که تمام بار مسئولیت های مربوط به تربیت فرزند را بر دوش دارند، در نزد خداوند از جایگاه منحصر به فردی برخوردار هستند به طوری که در چندین آیه قرآن کریم، بر لزوم اطاعت و تکریم آنها فرمان داده شده است و ذات باری تعالی نام آنان را در ردیف نام خود قرار داده و بر رعایت مقام و منزلت آنها تأکید نموده است. در مقاله حاضر نویسنده ضمن تشریح موضوع احترام، به پاره ای از تأکیدات قرآن درخصوص ضرورت تکریم پاسداشت مقام پدر و مادر اشاره کرده است که اینک با هم آن را از نظر می گذرانیم
.از این رو احترام متقابل به عنوان عنصر و مولفه اصلی در ایجاد جامعه دارای جایگاه و اهمیت خاصی است. باحفظ حریم ها و حرمت هاست که زمینه تعامل سازنده و مثبت میان دو شخص فراهم می شود. به هر حال دو شخص، شخصیت ها و اندیشه ها و خواسته ها و منافع و نیازهای مستقل و جداگانه ای دارند و گاه این تفاوت ها خود عامل مهمی برای اختلاف و جدایی است. از این رو برخی از اندیشمندان چون استاد مرتضی مطهری بر این باور هستند که اصل، در میان انسان اختلاف است و تنها با بهره گیری از اصولی انسانی می توان آن را به اتحاد تبدیل کرد
.خانواده، اجتماعی متفاوت
احترام در آموزه های قرآنی
انسان، نیازمند احترام
جایگاه تکریم پدر و مادر در نزد خداوند
روشهای احسان و تکریم والدین
|
سازنده ترین کلمه گذشت است ... آن را تمرین کن.
پرمعنی ترین کلمه ما است ... آنرا به کار ببر.
عمیق ترین کلمه عشق است ... به آن ارج بنه.
سرکش ترین کلمه غرور است ... با آن بازی نکن.
خودخواهانه ترین کلمه مـن است... از آن حذر کن.
ناپایدارترین کلمه خشـم است... آن را فروببر.
بازدارنده ترین کلمه ترس است ... با آن مقابله کن.
بانشاط ترین کلمه کار است ... به آن بپرداز.
پوچ ترین کلمه طمـع است ... آن را بکش.
سازنده ترین کلمه صبر است ... برای داشتنش دعا کن.
روشن ترین کلمه امید است... به آن امـیدوارباش.
ضعیف ترین کلمه حسرت است ... آن را نخور.
تواناترین کلمه دانش است…آن را فراگیر.
محکم ترین کلمه پشتکار است ... آن را داشته باش.
سمّی ترین کلمه شانس است ... به امید آن نباش.
لطیف ترین کلمه لبخنـد است ... آن را حفظ کن.
ضروری ترین کلمه تفاهـم است .... آن را ایجاد کن.
سالم ترین کلمه سلامتی است… به آن اهمیت بده.
اصلی ترین کلمه اعتماد است .... به آن اعتماد کن.
دوستانه ترین کلمه رفاقت است.... از آن سوء استفاده نکن.
زیباترین کلمه راستی است...با آن رو راست باش.
زشت ترین کلمه دورویی است ... یک رنگ باش.
ویرانگرترین کلمه تمسخر است ... هیچ وقت انجامش نده. (آیا دوست داری با تو چنین شود؟)
موقرترین کلمه احترام است... برایش ارزش قایل شود.
آرامترین کلمه آرامش است ... به آن برس.
عاقلانه ترین کلمه احتیاط است ... حواست رو جمع کن.
دست و پاگیرترین کلمه محدودیت است .... اجازه نده مانع پیشرفت بشود.
دور ترین کلمه غیرممکن است .... وجودندارد.
مخرب ترین کلمه شتابزدگی است ... مواظب پلهای پشت سرت باش.
تاریک ترین کلمه نادانی است ... آن را با نور علم روشن کن.
کشنده ترین کلمه اظطراب است... آن را نادیده بگیر.
صبورترین کلمه انتظار است .... منتظرش بمان.
با ارزشترین کلمه بخشش است ... سعی خود را بکن.
قشنگ ترین کلمه خوشرویی است ... راززیبایی در آن نهفته است.
تمیزترین کلمه پاکیزگی است ... اصلاً سخت نگیر.
رساترین کلمه وفاداری است .... سر عهدت بمان.
تنهاترین کلمه گوشه گیری است ... بدانکه جمع همیشه بهتر از فرد بودن است.
محرک ترین کلمه هدفمندی است ... و
هدفمندترین کلمه موفقیت است....
@};پس پیش به سوی همه خوبیها
|
خیر، وقت نماز است!
یادداشتهای یک شهید زنده
«محراب» محل حرب است و جنگ ما چیزی جز حرب برای ترویج فرهنگ نماز نبوده و نیست، فرهنگی که در آن همة خوبیها به نبرد زشتیها میرود همة بتها در هم شکسته میشود و بانگ توحید و خداپرستی گوش جان و جسم همة جهانیان را نوازش میدهد.
از همین روست که
: هنگامی که علی(ع)در جنگ صفین سرگرم نبرد بود، در میان هر دو صف کارزار مواظب وضع آفتاب بود. ابن عباس عرض کرد: «یا امیرالمؤمنین، این چه کاری است؟» فرمود: «منتظر زوال هستم تا نماز بخوانیم!» ابنعباس گفت: «آیا حالا وقت نماز است با این سرگرمی به جنگ؟» فرمود: «ما چرا با ایشان میجنگیم؟ تنها به خاطر نماز با آنان نبرد میکنیم.»از همین روست وقتی در ظهر عاشورا یکی از یاران امام حسین
(ع) به حضرت از فرا رسیدن وقت نماز خبر میدهد، حضرت برای او دعا میکند که از نمازگزاران باشد؛ آنگاه در مقابل تیرهای عدو نماز اول وقت را به جا میآورد.وقتی امام شهیدان در جلسه بسیار مهم شورای عالی دفاع، با حضور رئیس جمهوری و رئیس مجلس، و وزیر دفاع و فرمانده سپاه، وسط صحبتهای مهم دربارة جنگ بلند میشود و به طرف اتاق دیگر میرود و از او میپرسند
«آقا کسالتی عارض شد؟» امام با حالتی قاطع میفرمایند: «خیر، وقت نماز است!» باید فرماندهان امام نیز اول وقت به نماز بایستند، حتی اگر در هوا باشند و محل فرود در تیررس ضد انقلاب باشد. یکی از یاران شهید صیاد میگوید:ـ در آسمان کردستان بودیم و سوار بر هلیکوپتر
. دیدم ایشان مدام به ساعتشان نگاه میکردند. علت را پرسیدم، گفتند: موقع نماز است. و همان لحظه به خلبان اشاره کردند که همینجا فرود بیا تا نمازمان را اول وقت بخوانیم. خلبان گفت: این منطقه زیاد امن نیست و اگر صلاح میدانید تا رسیدن به مقصد صبر کنیم. شهید صیاد گفت: «هیچ اشکالی ندارد، ما باید همینجا، نماز را بخوانیم.» خلبان اطاعت کرد و هلیکوپتر نشست. با آب قمقمهای که داشتند وضو گرفتیم و نماز ظهر را همگی به امامت ایشان اقامه کردیم...ـ از همه سو آتش میآمد
... همه شهادتین را خوانده بودند. خود شهید قوچانی را خطر بیشتر تهدید میکرد؛ در اوج درگیری بود، اما فکر و حواسش همهجا کار میکرد. همین که متوجه شد، ظهر شده است، رو به بچهها کرد و گفت: «وقت نماز است، به ترتیب نماز بخوانید.»وقتی شهدا چنین فرهنگی را به تأسی از امام خود بنیان نهادند، ثمرة آن، چیزی جز جریان یافتن آن سنت الهی در زندگی مردم پس از شهادتشان نیست، تا جایی که مادر شهیدی با صدای فرزند شهیدش برای نماز اول وقت از خواب بلند میشود
:ـ یک شب فرزند شهیدم به خوابم آمد، در حالی که لباس سبز رنگ و خیلی زیبایی به تن داشت، کنارم آمد و بعد از احوالپرسی گفت
: «مادر وقت نماز است، بیدار شو و این را بدان که من زندهام» و به من توصیه کرد که هیچ وقت نماز را ترک نکنم. وقتی از خواب بیدار شدم، صدای اذان به گوش میرسید. (مادر شهید یدالله مریدی).جاودانگی نام شهیدان با اذان و نماز اول وقت بر کسی پوشیده نیست و به همین خاطر است که عکس و نام و یادشان در هر مسجد و حسینیه چشمان نمازگزاران اول وقت را نوازش میدهد و روح ملکوتی آنان شاهد نماز اول وقت است
. بیشک توفیق امام شهیدان و شهیدان تنها در گرو نگاه عقیدتی به دفاع مقدس و حضور به موقع در «محراب» عبودیت بوده است.از زبان حضرت آیتالله بهجت ذکر کنم که ایشان از قول آقا سیدعلی قاضی
(ره) نقل میکنند که میفرمودند: «اگر کسی نماز اول وقت خواند و به جایی نرسید، مرا لعن کند». بیجهت نیست که شهدای ما به این مهم عشق میورزیدند و در هر شرایطی که بودند، سعیشان بر نماز اول وقت بود؛ چرا که اگر آنگونه نبودند، اینگونه نمیشدند. اینکه شهدا در دلشان از هیچ کسی جز خدا ترسی نداشتند، بیسبب نبود؛ هنگامی که ایشان موقع نماز همه چیز را رها کند و به سوی خدا پناه ببرد، مطمئناً خداوند خود را در دل او جا میکند و نوری به او عطا میکند که با آن نور راه برود و ببیند و سره را از ناسره تشخیص داده و راه خود را انتخاب کند.
|
تا زندهام رزمندهام
!نوشته
: نورالدین سیرین / باکیسیر ترکیه / زندان باندیرماترجمه
: علی فتحعلی آشتیانیروز قدس نزدیک بود
. شهرداری سینکان (از مناطق شهر آنکارای ترکیه) در آخرین جمعة رمضان هر سال مراسمی را برای این روز برگزار میکند. امسال من قرار بود در این مراسم سخنرانی کنم. چند روز قبل از مراسم، یک نوار ویدئویی شامل جنایات اسرائیلیها در فلسطین را با پوسترهایی از شهدای فلسطین، از جمله شهید دکتر فتحی شقاقی و سید عباس موسوی و سید یحیی عیاشی برای برگزارکنندگان همایش ارسال کردم.روز مراسم فرا رسید
. به سالن همایش رفتم. پوسترهایی که فرستاده بودم، بر روی در و دیوار نصب شده بود. شهردار سینکان و سفیر ایران در ترکیه نیز جزء سخنرانان بودند و فیلم هم پخش شد. جمعیت خوبی آمده بودند. جلسه هم با آرامش برگزار شد. اما از فردای آن روز مطبوعات سکولار ترکیه شروع به جنجال کردند. تیترهای «رسوایی بزرگ!»، «گرد پای ایران در سینکان»، «تلاش برای شورش علیه دوست!»، «اینجا ترکیه است یا ایران!» در همین راستا انتخاب شده بودند. چند روز بعد در اقدامی تهدیدآمیز تانکهای ارتش در خیابانهای سینکان رژه رفتند!هر روز منتظر بودم تا به سراغم بیایند
. روزنامهها چنان جوّی راه انداخته بودند که انگار یک کودتا علیه دولت ترکیه صورت گرفته است. دانیل پایپز، نویسنده صهیونیست آمریکایی گفت: واکنش به این گردهمایی جزء وظایف پیمان همکاری نظامی ترکیه و اسرائیل است! بالاخره آمدند. دادگاه امنیت ملی آنکارا، دستور جلب من، شهردار سینکان و همه کارمندان شهرداری را صادر کرده بود و مأموران آمدند و ما را دست بسته به زندان بردند.نوح ستینکایا، دادستان دادگاه امنیت ملی آنکارا، من را متهم کرد که از طرف سازمان حزبالله که آنها آن را گروهکی تروریستی میخواندند، مأمور شدهام تا در ترکیه اخلال ایجاد کنم و زمینههای تشکیل یک حکومت اسلامی را مهیا سازم
. او در بخشی از اتهاماتی که به من وارد کرد، گفت: «متهم در سخنرانیهای قبلی خود در زمان و مکانهای مختلف، ارادت و وفاداری خود به امام خمینی و حزبالله را ثابت کرده است». و بعد هم من را عضو حزبالله خواند و مستوجب مجازات دانست!دادگاه ما، در حالی تشکیل شد که هنوز مطبوعات داشتند بر دولت ترکیه فشار میآوردند تا حداکثر مجازات را اعمال نماید
. من در دادگاه با اعلام حمایت از مردم فلسطین، اسرائیل را مصداق تروریسم دولتی و غاصب حقوق مسلمانان خواندم و این حمایت را وظیفهای دینی دانستم. در بخشی از دفاعیاتم این چنین گفتم: «حمایت از هر فرد یا جامعهای که مورد حمله یا ستم قرار گرفته، وظیفهای اسلامی است و علت علاقه وافر من به سید عباس موسوی، رهبر حزبالله، مبارزه او با اسرائیل است.»با وجود فشارهای بسیار زیادی که بر من آورده بودند، کوتاه آمدن یا مسامحه را روا ندانستم و با اطمینان کامل به آرمانهای دینیام، از عقایدم دفاع کردم
: «من همچنین از جمهوری اسلامی ایران حمایت میکنم و پیرو راه امام خمینی هستم؛ راهی که به همه مسلمانان جهان توصیه کردند؛ زیرا جمهوری اسلامی ایران تنها حکومتی است که از زمان رسولالله(ص) با انقلاب مردمی تأسیس شده است. اما حمایتهای من به معنای تقلید از ایران نیست.»آخرین جملاتی را که به من اجازه دادند بگویم، به محکوم کردن اسرائیل اختصاص دادم و اعلام کردم که تا زنده هستم برای آزادی قدس مبارزه خواهم کرد
.در اسنادی که به دادگاه ارائه دادم، ثابت کردم که ترکیه از منافع اسرائیل حمایت میکند و آن را
«قیمومیت اسرائیل بر ترکیه» نام نهادم. در بازجوییها هم آرمان پیشروی همه مسلمانان جهان را حذف اسرائیل و تشکیل حکومت جهانی اسلام معرفی کردم.بالاخره دادگاه حکم خودش را اعلام کرد و من به هفده سال و شش ماه زندان محکوم شدم
! دیوان عالی ترکیه نیز این حکم را تأیید کرد و من به جرم پیگیری اهداف جهانی انقلاب اسلامی ایران که به گفته آنها سرنگونی رژیم سکولار ترکیه، یکی از آنهاست، زندانی شدم و اینک در زندان به سر میبرم و البته هرگز از عملکرد خودم پشیمان نیستم و به این مبارزه ادامه خواهم داد.
|
محسن صالحی حاج آبادی
شهر شهادت
تابیدی از اوج افق
از اوج افلاک
بر پهنة خاک
از موج لبخندت سحر
مهتاب را چید
از کهکشان سینهات
خورشید جوشید
در سایهسار آه تو
غم شعلهور شد
از نمنم اشکت
نگاه آب تر شد
وقتی تو را دید آسمان
شد صاف و آبی
خورشید هم
از غنچة لبخند تو
شد آفتابی
درویش اشکت
سحر
مهتاب رویید
آب از زلالی نگاهت
قطرهای چید
تو
زیباترین تفسیر شعر پاک مردی
شهر شهادت را تو آخر فتح کردی
محسن صالحی حاجی آبادی
چون رود
لبخندهایت
مانند لبخند گل یاس
پر بود از معنا و احساس
امروز چون رود
جاریست نامت
در ساحل دریای قلبم
روزی که پوشیدی لباس سرخ ایثار
خورشید شد در کوچة عشقت گرفتار
در ذهن من
جاوید مانده نام پاکت
وقتی که غمگینم میآیم
گل میکنم
گل میشوم باز بر پهنة زیبای خاکت
|