تا زندهام رزمندهام
!نوشته
: نورالدین سیرین / باکیسیر ترکیه / زندان باندیرماترجمه
: علی فتحعلی آشتیانیروز قدس نزدیک بود
. شهرداری سینکان (از مناطق شهر آنکارای ترکیه) در آخرین جمعة رمضان هر سال مراسمی را برای این روز برگزار میکند. امسال من قرار بود در این مراسم سخنرانی کنم. چند روز قبل از مراسم، یک نوار ویدئویی شامل جنایات اسرائیلیها در فلسطین را با پوسترهایی از شهدای فلسطین، از جمله شهید دکتر فتحی شقاقی و سید عباس موسوی و سید یحیی عیاشی برای برگزارکنندگان همایش ارسال کردم.روز مراسم فرا رسید
. به سالن همایش رفتم. پوسترهایی که فرستاده بودم، بر روی در و دیوار نصب شده بود. شهردار سینکان و سفیر ایران در ترکیه نیز جزء سخنرانان بودند و فیلم هم پخش شد. جمعیت خوبی آمده بودند. جلسه هم با آرامش برگزار شد. اما از فردای آن روز مطبوعات سکولار ترکیه شروع به جنجال کردند. تیترهای «رسوایی بزرگ!»، «گرد پای ایران در سینکان»، «تلاش برای شورش علیه دوست!»، «اینجا ترکیه است یا ایران!» در همین راستا انتخاب شده بودند. چند روز بعد در اقدامی تهدیدآمیز تانکهای ارتش در خیابانهای سینکان رژه رفتند!هر روز منتظر بودم تا به سراغم بیایند
. روزنامهها چنان جوّی راه انداخته بودند که انگار یک کودتا علیه دولت ترکیه صورت گرفته است. دانیل پایپز، نویسنده صهیونیست آمریکایی گفت: واکنش به این گردهمایی جزء وظایف پیمان همکاری نظامی ترکیه و اسرائیل است! بالاخره آمدند. دادگاه امنیت ملی آنکارا، دستور جلب من، شهردار سینکان و همه کارمندان شهرداری را صادر کرده بود و مأموران آمدند و ما را دست بسته به زندان بردند.نوح ستینکایا، دادستان دادگاه امنیت ملی آنکارا، من را متهم کرد که از طرف سازمان حزبالله که آنها آن را گروهکی تروریستی میخواندند، مأمور شدهام تا در ترکیه اخلال ایجاد کنم و زمینههای تشکیل یک حکومت اسلامی را مهیا سازم
. او در بخشی از اتهاماتی که به من وارد کرد، گفت: «متهم در سخنرانیهای قبلی خود در زمان و مکانهای مختلف، ارادت و وفاداری خود به امام خمینی و حزبالله را ثابت کرده است». و بعد هم من را عضو حزبالله خواند و مستوجب مجازات دانست!دادگاه ما، در حالی تشکیل شد که هنوز مطبوعات داشتند بر دولت ترکیه فشار میآوردند تا حداکثر مجازات را اعمال نماید
. من در دادگاه با اعلام حمایت از مردم فلسطین، اسرائیل را مصداق تروریسم دولتی و غاصب حقوق مسلمانان خواندم و این حمایت را وظیفهای دینی دانستم. در بخشی از دفاعیاتم این چنین گفتم: «حمایت از هر فرد یا جامعهای که مورد حمله یا ستم قرار گرفته، وظیفهای اسلامی است و علت علاقه وافر من به سید عباس موسوی، رهبر حزبالله، مبارزه او با اسرائیل است.»با وجود فشارهای بسیار زیادی که بر من آورده بودند، کوتاه آمدن یا مسامحه را روا ندانستم و با اطمینان کامل به آرمانهای دینیام، از عقایدم دفاع کردم
: «من همچنین از جمهوری اسلامی ایران حمایت میکنم و پیرو راه امام خمینی هستم؛ راهی که به همه مسلمانان جهان توصیه کردند؛ زیرا جمهوری اسلامی ایران تنها حکومتی است که از زمان رسولالله(ص) با انقلاب مردمی تأسیس شده است. اما حمایتهای من به معنای تقلید از ایران نیست.»آخرین جملاتی را که به من اجازه دادند بگویم، به محکوم کردن اسرائیل اختصاص دادم و اعلام کردم که تا زنده هستم برای آزادی قدس مبارزه خواهم کرد
.در اسنادی که به دادگاه ارائه دادم، ثابت کردم که ترکیه از منافع اسرائیل حمایت میکند و آن را
«قیمومیت اسرائیل بر ترکیه» نام نهادم. در بازجوییها هم آرمان پیشروی همه مسلمانان جهان را حذف اسرائیل و تشکیل حکومت جهانی اسلام معرفی کردم.بالاخره دادگاه حکم خودش را اعلام کرد و من به هفده سال و شش ماه زندان محکوم شدم
! دیوان عالی ترکیه نیز این حکم را تأیید کرد و من به جرم پیگیری اهداف جهانی انقلاب اسلامی ایران که به گفته آنها سرنگونی رژیم سکولار ترکیه، یکی از آنهاست، زندانی شدم و اینک در زندان به سر میبرم و البته هرگز از عملکرد خودم پشیمان نیستم و به این مبارزه ادامه خواهم داد.
|