خیر، وقت نماز است!
یادداشتهای یک شهید زنده
«محراب» محل حرب است و جنگ ما چیزی جز حرب برای ترویج فرهنگ نماز نبوده و نیست، فرهنگی که در آن همة خوبیها به نبرد زشتیها میرود همة بتها در هم شکسته میشود و بانگ توحید و خداپرستی گوش جان و جسم همة جهانیان را نوازش میدهد.
از همین روست که
: هنگامی که علی(ع)در جنگ صفین سرگرم نبرد بود، در میان هر دو صف کارزار مواظب وضع آفتاب بود. ابن عباس عرض کرد: «یا امیرالمؤمنین، این چه کاری است؟» فرمود: «منتظر زوال هستم تا نماز بخوانیم!» ابنعباس گفت: «آیا حالا وقت نماز است با این سرگرمی به جنگ؟» فرمود: «ما چرا با ایشان میجنگیم؟ تنها به خاطر نماز با آنان نبرد میکنیم.»از همین روست وقتی در ظهر عاشورا یکی از یاران امام حسین
(ع) به حضرت از فرا رسیدن وقت نماز خبر میدهد، حضرت برای او دعا میکند که از نمازگزاران باشد؛ آنگاه در مقابل تیرهای عدو نماز اول وقت را به جا میآورد.وقتی امام شهیدان در جلسه بسیار مهم شورای عالی دفاع، با حضور رئیس جمهوری و رئیس مجلس، و وزیر دفاع و فرمانده سپاه، وسط صحبتهای مهم دربارة جنگ بلند میشود و به طرف اتاق دیگر میرود و از او میپرسند
«آقا کسالتی عارض شد؟» امام با حالتی قاطع میفرمایند: «خیر، وقت نماز است!» باید فرماندهان امام نیز اول وقت به نماز بایستند، حتی اگر در هوا باشند و محل فرود در تیررس ضد انقلاب باشد. یکی از یاران شهید صیاد میگوید:ـ در آسمان کردستان بودیم و سوار بر هلیکوپتر
. دیدم ایشان مدام به ساعتشان نگاه میکردند. علت را پرسیدم، گفتند: موقع نماز است. و همان لحظه به خلبان اشاره کردند که همینجا فرود بیا تا نمازمان را اول وقت بخوانیم. خلبان گفت: این منطقه زیاد امن نیست و اگر صلاح میدانید تا رسیدن به مقصد صبر کنیم. شهید صیاد گفت: «هیچ اشکالی ندارد، ما باید همینجا، نماز را بخوانیم.» خلبان اطاعت کرد و هلیکوپتر نشست. با آب قمقمهای که داشتند وضو گرفتیم و نماز ظهر را همگی به امامت ایشان اقامه کردیم...ـ از همه سو آتش میآمد
... همه شهادتین را خوانده بودند. خود شهید قوچانی را خطر بیشتر تهدید میکرد؛ در اوج درگیری بود، اما فکر و حواسش همهجا کار میکرد. همین که متوجه شد، ظهر شده است، رو به بچهها کرد و گفت: «وقت نماز است، به ترتیب نماز بخوانید.»وقتی شهدا چنین فرهنگی را به تأسی از امام خود بنیان نهادند، ثمرة آن، چیزی جز جریان یافتن آن سنت الهی در زندگی مردم پس از شهادتشان نیست، تا جایی که مادر شهیدی با صدای فرزند شهیدش برای نماز اول وقت از خواب بلند میشود
:ـ یک شب فرزند شهیدم به خوابم آمد، در حالی که لباس سبز رنگ و خیلی زیبایی به تن داشت، کنارم آمد و بعد از احوالپرسی گفت
: «مادر وقت نماز است، بیدار شو و این را بدان که من زندهام» و به من توصیه کرد که هیچ وقت نماز را ترک نکنم. وقتی از خواب بیدار شدم، صدای اذان به گوش میرسید. (مادر شهید یدالله مریدی).جاودانگی نام شهیدان با اذان و نماز اول وقت بر کسی پوشیده نیست و به همین خاطر است که عکس و نام و یادشان در هر مسجد و حسینیه چشمان نمازگزاران اول وقت را نوازش میدهد و روح ملکوتی آنان شاهد نماز اول وقت است
. بیشک توفیق امام شهیدان و شهیدان تنها در گرو نگاه عقیدتی به دفاع مقدس و حضور به موقع در «محراب» عبودیت بوده است.از زبان حضرت آیتالله بهجت ذکر کنم که ایشان از قول آقا سیدعلی قاضی
(ره) نقل میکنند که میفرمودند: «اگر کسی نماز اول وقت خواند و به جایی نرسید، مرا لعن کند». بیجهت نیست که شهدای ما به این مهم عشق میورزیدند و در هر شرایطی که بودند، سعیشان بر نماز اول وقت بود؛ چرا که اگر آنگونه نبودند، اینگونه نمیشدند. اینکه شهدا در دلشان از هیچ کسی جز خدا ترسی نداشتند، بیسبب نبود؛ هنگامی که ایشان موقع نماز همه چیز را رها کند و به سوی خدا پناه ببرد، مطمئناً خداوند خود را در دل او جا میکند و نوری به او عطا میکند که با آن نور راه برود و ببیند و سره را از ناسره تشخیص داده و راه خود را انتخاب کند.
|
تا زندهام رزمندهام
!نوشته
: نورالدین سیرین / باکیسیر ترکیه / زندان باندیرماترجمه
: علی فتحعلی آشتیانیروز قدس نزدیک بود
. شهرداری سینکان (از مناطق شهر آنکارای ترکیه) در آخرین جمعة رمضان هر سال مراسمی را برای این روز برگزار میکند. امسال من قرار بود در این مراسم سخنرانی کنم. چند روز قبل از مراسم، یک نوار ویدئویی شامل جنایات اسرائیلیها در فلسطین را با پوسترهایی از شهدای فلسطین، از جمله شهید دکتر فتحی شقاقی و سید عباس موسوی و سید یحیی عیاشی برای برگزارکنندگان همایش ارسال کردم.روز مراسم فرا رسید
. به سالن همایش رفتم. پوسترهایی که فرستاده بودم، بر روی در و دیوار نصب شده بود. شهردار سینکان و سفیر ایران در ترکیه نیز جزء سخنرانان بودند و فیلم هم پخش شد. جمعیت خوبی آمده بودند. جلسه هم با آرامش برگزار شد. اما از فردای آن روز مطبوعات سکولار ترکیه شروع به جنجال کردند. تیترهای «رسوایی بزرگ!»، «گرد پای ایران در سینکان»، «تلاش برای شورش علیه دوست!»، «اینجا ترکیه است یا ایران!» در همین راستا انتخاب شده بودند. چند روز بعد در اقدامی تهدیدآمیز تانکهای ارتش در خیابانهای سینکان رژه رفتند!هر روز منتظر بودم تا به سراغم بیایند
. روزنامهها چنان جوّی راه انداخته بودند که انگار یک کودتا علیه دولت ترکیه صورت گرفته است. دانیل پایپز، نویسنده صهیونیست آمریکایی گفت: واکنش به این گردهمایی جزء وظایف پیمان همکاری نظامی ترکیه و اسرائیل است! بالاخره آمدند. دادگاه امنیت ملی آنکارا، دستور جلب من، شهردار سینکان و همه کارمندان شهرداری را صادر کرده بود و مأموران آمدند و ما را دست بسته به زندان بردند.نوح ستینکایا، دادستان دادگاه امنیت ملی آنکارا، من را متهم کرد که از طرف سازمان حزبالله که آنها آن را گروهکی تروریستی میخواندند، مأمور شدهام تا در ترکیه اخلال ایجاد کنم و زمینههای تشکیل یک حکومت اسلامی را مهیا سازم
. او در بخشی از اتهاماتی که به من وارد کرد، گفت: «متهم در سخنرانیهای قبلی خود در زمان و مکانهای مختلف، ارادت و وفاداری خود به امام خمینی و حزبالله را ثابت کرده است». و بعد هم من را عضو حزبالله خواند و مستوجب مجازات دانست!دادگاه ما، در حالی تشکیل شد که هنوز مطبوعات داشتند بر دولت ترکیه فشار میآوردند تا حداکثر مجازات را اعمال نماید
. من در دادگاه با اعلام حمایت از مردم فلسطین، اسرائیل را مصداق تروریسم دولتی و غاصب حقوق مسلمانان خواندم و این حمایت را وظیفهای دینی دانستم. در بخشی از دفاعیاتم این چنین گفتم: «حمایت از هر فرد یا جامعهای که مورد حمله یا ستم قرار گرفته، وظیفهای اسلامی است و علت علاقه وافر من به سید عباس موسوی، رهبر حزبالله، مبارزه او با اسرائیل است.»با وجود فشارهای بسیار زیادی که بر من آورده بودند، کوتاه آمدن یا مسامحه را روا ندانستم و با اطمینان کامل به آرمانهای دینیام، از عقایدم دفاع کردم
: «من همچنین از جمهوری اسلامی ایران حمایت میکنم و پیرو راه امام خمینی هستم؛ راهی که به همه مسلمانان جهان توصیه کردند؛ زیرا جمهوری اسلامی ایران تنها حکومتی است که از زمان رسولالله(ص) با انقلاب مردمی تأسیس شده است. اما حمایتهای من به معنای تقلید از ایران نیست.»آخرین جملاتی را که به من اجازه دادند بگویم، به محکوم کردن اسرائیل اختصاص دادم و اعلام کردم که تا زنده هستم برای آزادی قدس مبارزه خواهم کرد
.در اسنادی که به دادگاه ارائه دادم، ثابت کردم که ترکیه از منافع اسرائیل حمایت میکند و آن را
«قیمومیت اسرائیل بر ترکیه» نام نهادم. در بازجوییها هم آرمان پیشروی همه مسلمانان جهان را حذف اسرائیل و تشکیل حکومت جهانی اسلام معرفی کردم.بالاخره دادگاه حکم خودش را اعلام کرد و من به هفده سال و شش ماه زندان محکوم شدم
! دیوان عالی ترکیه نیز این حکم را تأیید کرد و من به جرم پیگیری اهداف جهانی انقلاب اسلامی ایران که به گفته آنها سرنگونی رژیم سکولار ترکیه، یکی از آنهاست، زندانی شدم و اینک در زندان به سر میبرم و البته هرگز از عملکرد خودم پشیمان نیستم و به این مبارزه ادامه خواهم داد.
|
محسن صالحی حاج آبادی
شهر شهادت
تابیدی از اوج افق
از اوج افلاک
بر پهنة خاک
از موج لبخندت سحر
مهتاب را چید
از کهکشان سینهات
خورشید جوشید
در سایهسار آه تو
غم شعلهور شد
از نمنم اشکت
نگاه آب تر شد
وقتی تو را دید آسمان
شد صاف و آبی
خورشید هم
از غنچة لبخند تو
شد آفتابی
درویش اشکت
سحر
مهتاب رویید
آب از زلالی نگاهت
قطرهای چید
تو
زیباترین تفسیر شعر پاک مردی
شهر شهادت را تو آخر فتح کردی
محسن صالحی حاجی آبادی
چون رود
لبخندهایت
مانند لبخند گل یاس
پر بود از معنا و احساس
امروز چون رود
جاریست نامت
در ساحل دریای قلبم
روزی که پوشیدی لباس سرخ ایثار
خورشید شد در کوچة عشقت گرفتار
در ذهن من
جاوید مانده نام پاکت
وقتی که غمگینم میآیم
گل میکنم
گل میشوم باز بر پهنة زیبای خاکت
|